■ امداد توران*
چکیده
سخن گفتن بیواسطه با خداوند از جمله تجارب باطنی است که در آثار اهل تصوّف، بارها و بسیار از آن سخن گفته شده است. در نظر برخی اقطاب صوفیه، در تجارب صوفیانهای از این دست، صوفیِ سالک، صرفاً سامعِ صوت و نیوشندۀ ندای الهی نیست، بلکه او نیز خداوند را مورد خطاب قرار میدهد و وارد گفتوگو و مخاطبه با خداوند میشود. صوفیان – متناظر با نبوت و سلسله انبیا – از ولایت و سلسله اولیا نیز سخن گفتهاند و ضمن تمایز نهادن میان سلسلۀ انبیا و سلسلۀ اولیا، برای هریک ویژگیها و شاخصههایی – از جمله، شیوۀ خاص مخاطبۀ خداوند با هر کدام از این دو سلسله – برشمردهاند. به گمان و گفتۀ صوفیان، خداوند دو گونه مخاطبه با انسان داشته است: مخاطبه با واسطه و مخاطبه بیواسطه. مخاطبۀ با واسطه خداوند با انسان که غالباً به واسطه فرشتگان صورت میگیرد، به انبیا اختصاص دارد و در واقع، ویژگی نبوت انبیا است و مخاطبه بیواسطه و مستقیم خداوند با انسان، به اولیا اختصاص دارد و در واقع، ویژگیِ ولایت اولیاست. بدین ترتیب، از نظر ایشان، مقام ولایت در رتبهای برتر از مقام نبوت قرار میگیرد. مقصود صوفیان از سلسلۀ اولیا، علاوه بر انبیا که افزون بر نبوت، واجد مقام ولایت نیز هستند، خودِ صوفیاناند. برخی از اهل تصوّف، سیر صعودی انسان با گذر از همه عوالم امکانی و حضور در محضر خداوند را محمل و مبنایی برای امکان مخاطبه مستقیم و بیواسطه با خداوند، قرار داده و برای ترسیم چنین سیری از معراج پیامبر اکرم9الهام گرفته و آن را در تجارب معنوی خود مشابهسازی کردهاند. در نوشتار حاضر، پس از گزارش قصۀ معراج بایزید به مثابه نمونهای از این تجارب معراجگونه، ضمن واکاوی مبنای نظری صوفیان در باب امکانِ مخاطبۀ مستقیم با خداوند به بررسی و نقد دیدگاه صوفیان دربارۀ نحوه مخاطبه و گفتوگوی خدا با انسان پرداخته شده است.
کلیدواژهها: تصوّف، سخن گفتن با خدا، سلسلۀ انبیا، سلسله اولیا، ولایت، معراج، بایزید.
* استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب | imdatturan@gmail.com
بدون دیدگاه